کد مطلب:315842 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

گفت وگوی حضرت اباالفضل با خواهرش حضرت زینب
بعضی نوشته اند: وقتی كه حضرت عباس علیه السلام امان شمر را رد نمود و برگشت خواهرش حضرت زینب علیهاالسلام كه گفت وگوی حضرت را با شمر ملعون شنیده بود از او استقبال نمود و به او گفت: «برادرم می خواهم حدیثی برایت نقل نمایم». فرمود: «ای زینب! بگو كه وقت حدیث می گذرد».

حضرت زینب علیهاالسلام گفت: «ای برادر! بدان كه وقتی مادر ما فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت، پدرم به برادرش عقیل فرمود: از تو می خواهم كه برای من همسری انتخاب نمایی از خانواده ای شجاع كه از او فرزندی نصیب من شود كه فرزندم حسین را در كربلا یاری نماید، پدرت تو را برای مثل چنین روزی ذخیره نموده است ای اباالفضل كوتاهی ننما».

وقتی كه عباس علیه السلام سخن زینب علیهاالسلام را شنید، خود را در ركاب زین چنان كشید و



[ صفحه 135]



فشار آورد كه تسمه ی آن قطع گردید و فرمود: «در چنین روزی مرا به نشان دادن شجاعتم تحریك می نمایی؟! من فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام می باشم.» حضرت زینب علیهاالسلام سخت مسرور گردید. [1] .


[1] ليلة عاشوراء، ص 18 و 19.